گزارش خطا در معنی کلمه 'skid'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: ترمز

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: غلتگاه‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: سرخوردن‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: تیر حائل‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: تیر پایه‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: لغزیدن‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun VERB + SKID get into, go into The lorry went into a skid and crashed into the barrier. SKID + NOUN mark The police examined the skid marks to see how fast the car had been travelling.

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: In addition to the idiom beginning with SKID, Also see ON THE SKIDS; PUT THE SKIDS ON; PUT THE SKIDS UNDER.

American Heritage Idioms

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :