گزارش خطا در معنی کلمه 'slime'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 مهندسی شیمی:: ماده لزج

واژگان شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: لعاب‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: لجن‌ وگل‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: چیز چسبناك‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: لجن‌ مال‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: خزیدن‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. thick | primeval, primordial the primeval slime from which all life developed VERB + SLIME be covered in/with | produce Frogs produce slime to keep their skin moist. SLIME + VERB ooze PHRASES a trail of slime The snail left a trail of slime along the floor.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :