گزارش خطا در معنی کلمه 'slimy'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: لزج‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: لجن‌ الوده‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: لجن‌ مال‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: لیز

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   adj. VERBS be, feel, look The seaweed felt cold and slimy. ADV. very | all The walls were all slimy and green. PREP. with The steps were slimy with moss.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :