گزارش خطا در معنی کلمه 'slippery'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: لغزنده‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: بی‌ ثبات‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: دشوار

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: لغزان‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: لیز

شبکه مترجمین ایران

6 فلسفه:: غیرقابل اعتماد

واژگان شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   adj. VERBS be, feel, look | become, get The concrete gets slippery when it's wet. | make sth The oil made the ground slippery and treacherous to walk on. ADV. extremely, very | a bit Watch out?the floor's a bit slippery. PREP. with rocks that were slippery with seaweed

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :