گزارش خطا در معنی کلمه 'slit'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: چاك‌ دادن‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: شكافتن‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: شكاف‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: درز

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: دریدن‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: چاك‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: verb tear: There was a slit in the cloth. verb cut: He slit the coat to remove it.

Simple Definitions

2 general:: verb cut lengthwise into strips: We slit the cloth to make bandages.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :