گزارش خطا در معنی کلمه 'slither'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: لغزش‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: اشغال‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: تراشه‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: غلت‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: سنگریزه‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: شكاف‌

شبکه مترجمین ایران

7 عمومی:: سریدن‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   verb ADV. silently A snake was slithering silently towards us. | helplessly He slithered helplessly down the slope. | away The snake slithered away. PREP. across, along, down, on, over, to, etc. Her knees gave way and she slithered to the floor.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :