گزارش خطا در معنی کلمه 'smirk'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: پوزخند

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: پوزخند زدن‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: لبخند مغرورانه‌ زدن‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. arrogant, knowing, patronizing, self-satisfied VERB + SMIRK have She had a self-satisfied smirk on her face. | give She gave a knowing smirk. | conceal, hide He made no attempt to conceal his smirk. SMIRK + VERB flicker A smirk flickered at the corner of his mouth as he watched my struggle. PREP. with a ~ ‘Comfortable?’ he asked with a smirk. | ~ of a smirk of triumph

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :