گزارش خطا در معنی کلمه 'solemn'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: رسمی‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: باتشریفات‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: موقر

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: جدی‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: موقرانه‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: گرفته‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   adj. VERBS be, look, seem, sound She usually had a smile on her face, but now she looked solemn. | become, grow His face grew solemn. | remain ADV. very He addressed them all in very solemn tones. | rather Her mood was rather solemn.

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: adj. somber: It was a solemn occasion.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :