گزارش خطا در معنی کلمه 'solo'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: تك‌ نوازی‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: بط‌ور انفرادی‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: تك‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: تك‌ خوانی‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: noun alone: She sang a solo at the concert.

Simple Definitions

2 general::   noun ADJ. long | brief, short | brilliant | piano, violin, etc. | soprano, tenor, etc. VERB + SOLO do, perform, play, sing

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :