گزارش خطا در معنی کلمه 'sow'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: ماده‌ خوك‌ جوان‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: شلخته‌ وچاق‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: In addition to the idiom beginning with sow, Also see CAN'T MAKE A SILK PURSE OUT OF A SOW'S EAR.

American Heritage Idioms

2 general::   verb ADV. early Sow early for an early crop. | thickly, thinly Sow the seeds quite thinly. PREP. with We've sown that field with wheat.

Oxford Collocations Dictionary

3 general:: noun female pig: The old sow had 12 piglets. verb scatter seed: We will sow the wheat today.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :