گزارش خطا در معنی کلمه 'spasm'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: تشنج‌ موضعی‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: الت‌ تشنج‌ واضط‌راب‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: شنجه‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. sudden | muscle, muscular VERB + SPASM feel He felt a spasm of panic sweeping over him. | go into The muscle goes into spasm, producing the symptom of cramp. SPASM + VERB pass, subside PREP. in ~ She could not speak; her throat was in spasm. | ~ of He kicked the chair in a spasm of impatience. PHRASES a spasm of coughing/pain

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :