گزارش خطا در معنی کلمه 'spatter'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: الودن‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: مقدار كم‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: پاشیدن‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: ترشح‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: ترشح‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   verb ADV. liberally PREP. against Rain spattered against the window. | on Blood was spattered on the walls and doors. | over The water had spattered all over her face. | with His clothes were liberally spattered with mud.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :