گزارش خطا در معنی کلمه 'spear'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: سنان‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: بانیزه‌ زدن‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: نیزه‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: نیزه‌ دار

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: نیزه‌ ای‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: noun lance: The native threw his spear.

Simple Definitions

2 general::   noun ADJ. hunting VERB + SPEAR be armed with, carry The tribesmen were armed with spears and shields. | lift, raise | brandish | hurl, throw | thrust PHRASES the point of a spear She had a fish impaled on the point of her spear.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :