گزارش خطا در معنی کلمه 'specimen'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: شخص‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: فرد

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: مسط‌وره‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: نمونه‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: نمونه

شبکه مترجمین ایران

6 ورزش و تربیت بدنی:: نمونه, نمونه مورد بررسی

کتاب اصول و فنون ماهیگیری ورزشی تالیف عبدالعلی یزدانی

english

1 general::   noun example ADJ. large, small | beautiful, fine, good, healthy, magnificent, perfect, prize This is a fine specimen of a walnut tree. | poor | living, preserved | rare | physical SPECIMEN + NOUN plant, tree | letter, paper specimen exam papers small amount of sth used for testing ADJ. blood, urine, etc. | geological VERB + SPECIMEN collect, take | give The motorist may be required to give a urine specimen. | obtain PREP. ~ of a specimen of blood

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: noun samples: They brought back some specimens.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :