گزارش خطا در معنی کلمه 'sperm'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 کشاورزی:: اسپرم

اصطلاحات پیشنهادی دکتر حسن مهربانی یگانه

2 عمومی:: بذر

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: موجب‌ ایجاد چیزی‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: نط‌فه‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: منی‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: منی‌ دانه‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun VERB + SPERM produce SPERM + VERB fertilize sth The sperm fertilizes the egg. SPERM + NOUN cell | count a high/low/normal sperm count | duct | bank, donor

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :