گزارش خطا در معنی کلمه 'spicy'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: معط‌ر

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: تند

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: ادویه‌ زده‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: ادویه‌ دار

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: جالب‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   adj. VERBS be, smell, taste The soup tasted mildly spicy. ADV. really, very | lightly, mildly, quite, slightly | deliciously a deliciously spicy flavour

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :