گزارش خطا در معنی کلمه 'spill guts'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

english

1 general:: Phrase(s): spill one’s guts Sl. to tell all; to confess. • I had to spill my guts about the broken window. I didn’t want you to take the blame. • Mary spilled her guts about the window. She confessed that she was trying to shield Bob.

McGrawhill's American Idioms And Phrasal Verbs

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :