گزارش خطا در معنی کلمه 'spite'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: بدخواهی‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: كینه‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: لج‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: برسرلج‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: كینه‌ ورزیدن‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: غرض‌

شبکه مترجمین ایران

7 عمومی:: بغض‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: noun malice: He did it out of spite.

Simple Definitions

2 general::   noun ADJ. pure | personal VERB + SPITE be full of, feel She was angry and full of spite. | vent He vented his spite on his grandfather. PREP. out of ~ She killed her neighbour's cow out of pure spite. | with ~ ‘Your cooking is hard to forget’, he said with spite. | ~ towards I felt no spite towards her.

Oxford Collocations Dictionary

3 general:: see IN SPITE OF.

American Heritage Idioms

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :