گزارش خطا در معنی کلمه 'splinter'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: تراشه‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: تراشه‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: متلاشی‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: خرده‌شیشه‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: باریكه‌ چوب‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. tiny | glass, metal, wooden VERB + SPLINTER get, have | pull out, remove SPLINTER + VERB lodge PREP. ~ of A small splinter of metal had lodged in his thumb.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :