گزارش خطا در معنی کلمه 'sponsor'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 حسابداری و مالی:: حامی- پشتیبان

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: كفیل‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: متقبل‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: حامی

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: ضامن‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: ملتزم‌

شبکه مترجمین ایران

7 عمومی:: حامی‌

شبکه مترجمین ایران

8 عمومی:: التزام‌ دهنده‌

شبکه مترجمین ایران

9 عمومی:: بانی

شبکه مترجمین ایران

10 مهندسی صنایع:: حامی مالی

واژگان شبکه مترجمین ایران

11 روان شناسی و مشاوره:: راهنما

واژگان شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: noun backer: She was the sponsor of the group. verb support: We'll sponsor an English club.

Simple Definitions

2 general::   noun ADJ. big, major | main | potential | private | official | commercial, corporate, industrial VERB + SPONSOR look for, seek | attract, find, get | act as SPONSOR + VERB back sb/sth, support sb/sth SPONSOR + NOUN money PREP. ~ for/of I need to find some more sponsors for my bike ride to Brighton.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :