گزارش خطا در معنی کلمه 'spontaneous'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: فوری‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: بی‌ اختیار

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: خود بخود

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: خود انگیز

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   adj. VERBS appear, be, seem ADV. genuinely | quite, totally | apparently, seemingly | wonderfully a wonderfully spontaneous performance of the symphony

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: adj. unplanned: It was a spontaneous party.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :