گزارش خطا در معنی کلمه 'sprinkle'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: پوش‌ باران‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: پاشیدن‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: ریزش‌ نم‌ نم‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: چكه‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: ترشح‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: noun mist: There's a sprinkle of rain today.

Simple Definitions

2 general::   verb ADV. lightly | evenly PREP. on, onto, over Sprinkle sugar evenly over the top of the cake. | with Sprinkle the meat lightly with salt.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :