گزارش خطا در معنی کلمه 'squat'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: قوز كردن‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: چاق‌ وخپل‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: محل‌ چمباتمه‌ زنی‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: چمباتمه‌ زدن‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: verb crouched: He squatted because there was no chair.

Simple Definitions

2 general:: verb sit in a crouching position: He just squatted in the street.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :