گزارش خطا در معنی کلمه 'statesman'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: زمامدار

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: رجل‌ سیاسی‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: سیاستمدار

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. great, leading | elder, senior Political power resided with the nation's elder statesman and party leader. | international, world his reputation as a world statesman

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: noun political leaders: America has had many good statesmen.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :