گزارش خطا در معنی کلمه 'blot'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: پاك‌ شدگی‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: لكه‌دار كردن‌ یا شدن‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: بدنامی‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: لكه‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: عیب‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: لک کردن

شبکه مترجمین ایران

7 عمومی:: لك‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: blot sth out [ M ] SUN 1. to hide or block the light from something, especially the sun • A dark cloud suddenly blotted out the sun.

Cambridge-Phrasal Verbs

2 general:: blot sth out [ M ] MEMORY 2. to stop yourself, or to prevent you, thinking about something unpleasant • Perhaps there are some memories so bad that you have to blot them out.

Cambridge-Phrasal Verbs

3 general:: noun stain on character: He had no blot on his reputation. verb obscure, hide: They would blot out all reference the trouble.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :