گزارش خطا در معنی کلمه 'strangle'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: گلوی‌ كسی‌ را فشردن‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: خفه‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   verb ADV. almost, half, nearly VERB + STRANGLE try to PREP. with He was strangled with a scarf. PHRASES be found strangled

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: verb to suppress, repress or stifle: Because of the danger she tried to strangle a scream.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :