گزارش خطا در معنی کلمه 'strike off'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: بی‌ زحمت‌ ایجاد شدن‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: بی‌ زحمت‌ درست‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: Phrase(s): strike something off (of) someone or something [and] strike something off to knock something off someone or something. (Of is usually retained before pronouns.) • She accidentally struck John’s hat off of him. • She struck off a chunk of ice.

McGrawhill's American Idioms And Phrasal Verbs

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :