گزارش خطا در معنی کلمه 'stuff'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: چیز

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: كالا

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: کالا- جنس- ماده

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: ماده‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: چرند

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: پركردن‌

شبکه مترجمین ایران

7 عمومی:: مصالح‌

شبکه مترجمین ایران

8 عمومی:: پارچه‌

شبکه مترجمین ایران

9 عمومی:: جنس‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: In addition to the idioms beginning with STUFF, Also see GET STUFFED; HOT NUMBER (STUFF); KID STUFF; KNOW ONE'S STUFF; STRUT ONE'S STUFF.

American Heritage Idioms

2 general::   verb ADV. frantically, hastily, quickly PREP. inside, into He hastily stuffed a few clothes into a bag. | with She stuffed her case with presents for the kids. PHRASES be stuffed full of sth Her briefcase was stuffed full of papers.

Oxford Collocations Dictionary

3 general:: noun things: His stuff was in my room. verb crammed: She stuffed them into the suitcase.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :