گزارش خطا در معنی کلمه 'subside'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: فرو نشستن‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: نشست‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: فروكش‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: (درد وغیره‌) واگذاشتن‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: verb to become less active, abate: You must wait for the storm to subside.

Simple Definitions

2 general::   verb ADV. quickly, rapidly | gradually, slowly The storm gradually subsided. | eventually, finally VERB + SUBSIDE begin to PREP. into Her tears subsided into sniffs.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :