گزارش خطا در معنی کلمه 'subsidiary'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: فرعی‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: موید

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: شرکت تابعه

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: تابع‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: كمكی‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: شركت فرعی

شبکه مترجمین ایران

7 عمومی:: متمم‌

شبکه مترجمین ایران

8 عمومی:: معین‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. foreign, overseas | Spanish, Madrid-based, etc. | owned a 58%-owned subsidiary of Millennium Graphics | banking, manufacturing, software, etc. VERB + SUBSIDIARY operate as The company operates as a wholly-owned subsidiary of a large French company. | have, own | create, establish, form, set up | acquire | close SUBSIDIARY + NOUN companyORGANIZATION

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :