گزارش خطا در معنی کلمه 'sufficient'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 برق و الکترونیک:: مناسب

واژگان شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: كافی‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: شایسته‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: قانع‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: كافی

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: صلاحیت‌ دار

شبکه مترجمین ایران

7 عمومی:: بسنده‌

شبکه مترجمین ایران

8 عمومی:: بس‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: adj. enough: We have sufficient food now.

Simple Definitions

2 general::   adj. VERBS be, prove, seem, sound | consider sth, deem sth, regard sth as, see sth as Do you really regard that explanation as sufficient? ADV. quite | far from | barely, hardly, scarcely Our budget is scarcely sufficient to pay people, let alone buy any new equipment. | just | almost PREP. for The salary proved sufficient for his needs.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :