دیکشنری
اجزاء خون
english
1
general
::
blood constituents
شبکه مترجمین ایران
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
اجرای واحد
اجرای وصایا
اجرای یکسان
اجرایی
اجرایی سازی
اجراییه نسبت به مال یا اموال خاص مدیون
اجرت
اجرت الْمثل
اجرت المثل معوقه
اجرت المسمی
اجرت انباری حق انبارداری مخارج انبارداری هزینه انبار داری هزینه های انبار داری
اجرت دریافت داشتن
اجزا
اجزاء
اجزاء خروج
اجزاء خون
اجزاء متشکله
اجزاء و روابط بین آنها
اجزای تبدیل قدرت و حرکت چرخ ماهیگیری
اجزای زیر شنیداری
اجزای غیر سازه ای
اجسام
اجسام آسمانی
اجسام با سطح مقطع پهن
اجسام سماوی
اجسام مهره ای
اجل
اجل پرداخت برات (یوزانس)
اجل قرار دادن
اجلاس
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید