دیکشنری
بزه دیده
english
1
law
::
victim
واژگان شبکه مترجمین ایران
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
بزرک
بزعم
بزغاله
بزل
بزم
بزمجه
بزمی
بزمین زدن
بزمین گذاشتن
بزمین نشستن
بزن بهار
بزندان انداختن
بزنی گرفتن
بزه
بزه دیدگی
بزه دیده
بزه دیده شناسی
بزه منتسبه
بزه کردن
بزهکار
بزهکاران جوان
بزهکارانه
بزهکاری
بزور بردن
بزور خارج کردن
بزور خندیدن
بزور داخل شدن
بزور ستاندن
بزور گرفتن
بزور وادار کردن
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید