hard shell


فارسی

1 عمومی:: كاسه‌ دار، متعصب‌، (مج) سخت‌، سخت‌ پوست‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: پوسته سخت

A hard shell with two layers encases the kidney-shaped cashew seed, which must be harvested by hand.

واژگان شبکه مترجمین ایران


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code