دیکشنری
his sudden a
hɪz sʌdən ʌ
فارسی
1
عمومی
::
حضوریاظهورناگهانیاو
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
HIS MONEY WAS P SPEN
HIS OPENING REMARKS
HIS OPINION JARS WIT
HIS PAINTING LACKED
HIS PALCE IS STILL O
HIS PARENTAGE ISUNKN
HIS PRAYERS WAS GRAN
HIS REPUTED SON DIED
HIS REVERENCE
HIS ROYAL HIGHNESS
HIS SABLE MAJESTY
HIS SERENE
HIS SEVERITY RELAXED
HIS SIGHT COULD P DA
HIS STOMACH STICKS O
HIS SUDDEN A
HIS TONGUE RAN ON PA
HIS WAS GRANTED
HIS WORDS INJURED MY
HIS WRATH WAS KINDLE
HIS/HER MAJESTY
HISBROTHER PERSONATE
HISPID
HISPIDITY
HISPIDULOUS
HISS
HISS AT
HISS OFF
HISS OUT
HISSY
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید