دیکشنری
ill advisedly
ɪl ædva͡izədli
فارسی
1
عمومی
::
غیر عاقلانه، ازروی بی احیاطی
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
ILIAC
ILIAC ARTERY
ILIAC CREST
ILIAC FOSSA
ILIAC PASSION
ILIAD
ILIAL
ILIOPUBIC EMINENCE
ILIUM
ILK
ILKA
ILKHANATE
ILL
I'LL
ILL ADVISED
ILL ADVISEDLY
ILL AFFECTED
ILL AT EASE
I'LL BE
I'LL BE A MONKEY'S UNCLE
I'LL BE HANGED
I'LL BE SEEING YOU
ILL BEHAVED
ILL BEING
I'LL BITE
ILL BRED
ILL BREEDING
I'LL CALL BACK LATER
ILL CONCEIVED
ILL CONDITIONED
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید