situated or situate

sɪt͡ʃue͡itɪd ɔɹ sɪt͡ʃue͡it


فارسی

1 عمومی:: واقع‌شده‌، قرارداده‌، نشانده‌، واقع‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code