to bring to the proo

to bɹɪŋ to ðʌ pɹoo


فارسی

1 عمومی:: ازمودن‌، امتحان‌، محك‌زدن‌، به‌تجربه‌رساندن‌، ازمایش‌كردن‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code