AbiDic.com
  • دیکشنری

to carry through

to kæɹi θɹu


فارسی

1 عمومی:: انجام‌ دادن‌، بپایان‌ رساندن‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی


معنی‌های پیشنهادی کاربران

پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
TO CARRY AWAY
TO CARRY COSTS
TO CARRY FORWARD
TO CARRY INTO EFFECT
TO CARRY INTO EXECUT
TO CARRY OFF
TO CARRY OFF TO PRIS
TO CARRY ON
TO CARRY ONE OFF HIS
TO CARRY ONESELF
TO CARRY OUT
TO CARRY OUT A PROPO
TO CARRY OVER
TO CARRY SWORD
TO CARRY THE DAY
TO CARRY THROUGH
TO CARRY TO A
TO CARRY TO EXCESS
TO CARRY WATER IN A
TO CARRY WEIGHT
TO CARVEN MEAT
TO CASH A CHEQUE
TO CAST A HOROSCOPE
TO CAST A LURID LIGH
TO CAST ABOUT
TO CAST ASIDE
TO CAST DOWN
TO CAST IN ONE LOT W
TO CAST OFF
TO CAST ONESELF DOWN

پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی

نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.  
عبارت داخل کار را وارد کنید
Captcha Code
 
آبی دیکشنری
  • آبی دیکشنری
    • درباره آبی دیکشنری
    • استفاده از آبی دیکشنری
    • ورود به سیستم
    • تماس با آبی دیکشنری
  • لینک های دیگر
    • Disclaimer
    • ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
    • https://satraa.com/
    • ترجمه گوگل
    • دانلود مقاله
    • دارالترجمه رسمی روسی
    • دارالترجمه رسمی فرانسه
    • ترجمه فارسی به انگلیسی
    • دارالترجمه آلمانی
    • دارالترجمه ایتالیایی
کلیه حقوق مادی و معنوی آبی دیکشنری متعلق به سایت ترجمه تخصصی شبکه مترجمین ایران است.
طراحی و ساخت از گروه دیجیتالی محیط