to fang a pump

to fæŋ ʌ pʌmp


فارسی

1 عمومی:: براه‌ انداختن‌ تلمبه‌ بوسیله‌ ریختن‌ اندكی‌ اب‌ درتو

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code