to lodge a complaint

to lɑd͡ʒ ʌ kəmple͡int


فارسی

1 عمومی:: عرضحال‌گله‌گذاری‌تسلیم‌كردن‌، شكایت‌كردن‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code