AbiDic.com
  • دیکشنری

to patrol a town

to pətɹol ʌ ta͡ʊn


فارسی

1 عمومی:: شهری‌را گشت‌زدن‌، برای‌پاسبانی‌دورشهر گشتن‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی


معنی‌های پیشنهادی کاربران

پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
TO PASS IN REVIEW
TO PASS INTO SILENCE
TO PASS MUSTER
TO PASS OFF
TO PASS OFF A COUNTE
TO PASS ON
TO PASS ONE'S VIEW
TO PASS ONE'S WORD
TO PASS ONE'S WORD F
TO PASS OVER
TO PASTE SOMETHING W
TO PASTE UP A PLAYBI
TO PAT ONESELF ON TH
TO PAT UPON SOMETHIN
TO PATCH UP
TO PATROL A TOWN
TO PATTERN OUT
TO PAUSE UPON A WORD
TO PAVE THE STREET W
TO PAVE WITH BRICKS
TO PAWN ONE'S WORD
TO PAY A
TO PAY A VISIT TO AN
TO PAY A WAY
TO PAY AGAINST RECEI
TO PAY AT ADDOR EVEN
TO PAY AWAY
TO PAY BACK
TO PAY COURT
TO PAY DOWN

پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی

نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.  
عبارت داخل کار را وارد کنید
Captcha Code
 
آبی دیکشنری
  • آبی دیکشنری
    • درباره آبی دیکشنری
    • استفاده از آبی دیکشنری
    • ورود به سیستم
    • تماس با آبی دیکشنری
  • لینک های دیگر
    • Disclaimer
    • ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
    • https://satraa.com/
    • ترجمه گوگل
    • دانلود مقاله
    • دارالترجمه رسمی روسی
    • دارالترجمه رسمی فرانسه
    • ترجمه فارسی به انگلیسی
    • دارالترجمه آلمانی
    • دارالترجمه ایتالیایی
کلیه حقوق مادی و معنوی آبی دیکشنری متعلق به سایت ترجمه تخصصی شبکه مترجمین ایران است.
طراحی و ساخت از گروه دیجیتالی محیط