to whisk away or off

to hwɪsk əwe͡i ɔɹ ɔf


فارسی

1 عمومی:: پرندن‌)مگس‌(، تند بردن‌، گرفتن‌)گرد(، برد، رفتن‌، راندن‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code