دیکشنری
electuary
ɪlɛkt͡ʃuɛɹi
فارسی
1
عمومی
::
(داروسازی) معجون، خمیردارو دوای قندی
شبکه مترجمین ایران
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
ELECTROSLAG WELDING
ELECTROSTATIC
ELECTROSTATIC ACTUATOR
ELECTROSTATIC PRECIPITATORS
ELECTROSTATICS
ELECTROSURGICAL
ELECTROTHERAPEUTICS
ELECTROTHERAPY
ELECTROTHERMAL
ELECTROTHERMIC
ELECTROTYPE
ELECTROVALENCE
ELECTROVALENCY
ELECTROWETTING
ELECTRUM
ELECTUARY
ELECTUARY OF MYROBAL
ELEEMOSINARY
ELEEMOSINARY RELIEF
ELEEMOSYNARY
ELEGANCE
ELEGANT
ELEGANT MANERS
ELEGANT STYLE
ELEGANT SUFFICIENCY
ELEGANT WALKING
ELEGANTLY
ELEGIAC
ELEGIAST
ELEGIST
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید