دیکشنری
lithoglyptics
lɪθəglɪptɪks
فارسی
1
عمومی
::
حكاكیروی جواهر، كندهكاری روی گوهر
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
LITERAY
LITH EMITTING DIODE
LITHARGE
LITHE
LITHENESS
LITHESOME
LITHIASIS
LITHIC
LITHIC CLAST
LITHIUM
LITHIUM DISILICATE
LITHIUM PLATING
LITHOCLAST
LITHOFACIES
LITHOGENOUS SEDIMENT
LITHOGLYPTICS
LITHOGRAPH
LITHOGRAPHER
LITHOGRAPHIC PRINT
LITHOGRAPHY
LITHOID
LITHOIDAL
LITHOLATRY
LITHOLOGIC
LITHOLOGIST
LITHOLOGY
LITHOMARGE
LITHONTRIPTIC
LITHOPHILOUS
LITHOPHONE
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید