western

wɛstəɹn


فارسی

1 عمومی:: وابسته‌ به‌ مغرب‌ یا باختر، (westerner) باختری‌، غربی‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: adj. west: They were in the western part on China.

Simple Definitions


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code