AbiDic.com
  • دیکشنری

میانجیگری کردن


english

1 Law:: mediate (the UN tried to mediate between the two countriest ● intercede : to intervene between parties with a view to reconciling differences ● interpose ● act as an intermediary

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه


معنی‌های پیشنهادی کاربران

پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
میان لا
میان مغز
میان مغزبری
میان موارد دیگر
میان وعده
میان کنش
میاناب جنب جنوبگان
میاناب جنوبگان
میاناب شمالگان
میانبر
میانجی
میانجی شدن
میانجی گری
میانجی گری کردن
میانجیگری
میانجیگری کردن
میاندوره ای
میانرودان
میانسال
میانگیر
میانگیر منظر
میانگیری
میانگین
میانگین گیر
میانگین گیری متحرک اتو رگرسیون
میانگین ارزش مورد انتظار
میانگین بیلی روبین
میانگین پذیری
میانگین تعدیل یافته
میانگین حسابی

پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی

نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.  
عبارت داخل کار را وارد کنید
Captcha Code
 
آبی دیکشنری
  • آبی دیکشنری
    • درباره آبی دیکشنری
    • استفاده از آبی دیکشنری
    • ورود به سیستم
    • تماس با آبی دیکشنری
  • لینک های دیگر
    • Disclaimer
    • ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
    • https://satraa.com/
    • ترجمه گوگل
    • دانلود مقاله
    • دارالترجمه رسمی روسی
    • دارالترجمه رسمی فرانسه
    • ترجمه فارسی به انگلیسی
    • دارالترجمه آلمانی
    • دارالترجمه ایتالیایی
کلیه حقوق مادی و معنوی آبی دیکشنری متعلق به سایت ترجمه تخصصی شبکه مترجمین ایران است.
طراحی و ساخت از گروه دیجیتالی محیط