دیکشنری
داستان آبیدیک
Abiding
əba͡idɪŋ
فارسی
1
عمومی
::
پایا، وفا كننده، پایدار، ساكن، تاب اور، تحمل كننده
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
ABEYANCE OR ADEYANCY
ABEYANT
ABEYANT ABEYANCE
ABGSSINIAN
ABHOR
ABHORRENCE
ABHORRENT
ABHORRENTLY
ABHORRER
ABIDANCE
ABIDE
ABIDE BY
ABIDE BY ONES WORD
ABIDE WITH
ABIDER
ABIDING
ABIGAIL
ABILITY
ABILITY ASSESSMENT
ABILITY TEST
ABILITY TO PAY THEORY
ABILITY TO SERVICE DEBT
ABILITY–ACHIEVEMENT DISCREPANCY
ABINITIO
ABINTRA
ABIO
ABIOGENESIS
ABIOTIC
ABIOTIC STRESS
ABIOTROPHY
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید