دیکشنری
داستان آبیدیک
Abnegate
æbnɪge͡it
فارسی
1
عمومی
::
ترك كردن، كف نفس كردن، انكار كردن، بخود حرام كردن
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
ABLE TO BREATHE AGAIN
ABLE TO CUT
ABLE TO FOG A MIRROR
ABLE TO MAKE
ABLE TO STANDING ON HEAD
ABLE TO TAKE A JOKE
ABLE TO TAKE JUST SO MUCH
ABLE TO TAKE ONLY SO MUCH
ABLE TO WITH EYES CLOSED
ABLEGATE
ABLOOM
ABLUENT
ABLUSH
ABLUTION
ABLY
ABNEGATE
ABNEGATION
ABNERVAL
ABNEURAL
ABNODATION
ABNONMALLY
ABNORMAL
ABNORMAL DEVELOPMENT
ABNORMAL END
ABNORMAL GRAIN GROWTH
ABNORMAL MAGNETIC VARIATION
ABNORMALCY
ABNORMALITY
ABNORMITY
ABNORMOUS
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید