دیکشنری
Alloy
ælɔ͡i
فارسی
1
عمومی
::
بار(در فلزات)، ماخذ، الیاژ فلز مركب، آلیاژ، عیار، درجه
شبکه مترجمین ایران
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
ALLOW INTO
ALLOW ME
ALLOW SOME ELBOW ROOM
ALLOW UP
ALLOWABLE
ALLOWABLE DEFECT
ALLOWABLE STACKING WEIGHT
ALLOWABLE STRESS
ALLOWABLE STRESS METHOD
ALLOWABLE STRESS RATING
ALLOWANCE
ALLOWANCE FOR BAD DEBTS
ALLOWANCE METHOD
ALLOWED
ALLOWED TIME
ALLOY
ALLOY QUENCHERS
ALLOY WITH
ALL'S FAIR IN LOVE AND WAR
ALL'S WELL THAT ENDS WELL
ALLSPICE
ALLUDE
ALLUDE TO
ALLURE
ALLUREMENT
ALLURING
ALLUSION
ALLUSIVE
ALLUSIVELY
ALLUVIAL
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید